آرشیو برای: "تیر 1393"

...

نوشته شده توسطاحمدي

السلام علیک

یا حضرت قیدار نبی (علیه السلام)

رمضان میرود...

نوشته شده توسطاحمدي 31ام تیر, 1393
رمضان میرود ای کاش صفایش نرود/ سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود/ کاشکی شده باشد دلم از نور سحر/ همره روزه و افطار، نوایش نرود... بیشتر »

اشتباهی

نوشته شده توسطاحمدي 30ام تیر, 1393
اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرت خواهی کنم هی می‌گفت: علی جان تویی، هی می‌گفتم: ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت: رضا جان تویی مادر، می‌گفتم: نه مادر جان اشتباه شده ببخشید، اسم سوم رو که گفت دلم شکست، گفتم: آره مادر جون، زنگ زدم احوا… بیشتر »

قرآن کریم و راز های سلامت

نوشته شده توسطاحمدي 30ام تیر, 1393
نام خرما بیش از سایر درختان و میوه ها در قرآن کریم ذکر شده است. کلمه نخل و نخله و نخیل در بیست آیه قرآن آمده است که در 8 مورد آن نخل به تنهایی ذکر شده و در 12 مورد دیگر همراه میوه هایی مانند زیتون، انگور و... آمده است. از جمله در عبس/29 آمده است: «وَ زَ… بیشتر »

دعاکنیم بیدار شویم؟!

نوشته شده توسطاحمدي 27ام تیر, 1393
شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیدار ماندن... دعا کنیم بیدارشویم. اگر یادتان بود و باران گرفت، دعایی به حال بیابان دل ما هم بکنید. التماس دعا در این شب های عزیز بیشتر »

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

نوشته شده توسطاحمدي 25ام تیر, 1393
شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیک… بیشتر »

اشک!!!

نوشته شده توسطاحمدي 24ام تیر, 1393
آقا جان... اشک هایم را ببین، حکایت عجیبی دارد این “اشک”، کافیست حروفش را به هم بریزی تا برسی به “کاش” ! السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع)، گرچه دل تنگ حرمت است اما ...، هر چه تو بخواهی ... بیشتر »

میم مثل مادر

نوشته شده توسطاحمدي 24ام تیر, 1393
در آشپزخانه چند بار دستانت را سوزاندي؟! چندبار دستانت را بريدي؟! تا من بزرگ شوم ... و من به جاي بوسه بر دستانت، هر بار دلت را شکستم و باز هم تو با بخشش های بیکرانت مرا شرمنده ی خودت کــــردی، زیباترین فرشته ی من! مادرم بی بهانه دوستت دا… بیشتر »

رمضان نامی از نامهای خدا؟؟؟

نوشته شده توسطاحمدي 21ام تیر, 1393
رمضان اسمی از اسماء الهی می باشد و نباید آن را به تنهایی ذکر کرد، مثلا ً بگوییم رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنی ماه را باید به اسم اضافه نمود. در این زمینه هشام بن سالم از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) نقل روایت می نماید و می گوی… بیشتر »

پاسخ به سوال یهودی

نوشته شده توسطاحمدي 21ام تیر, 1393
امام حسن(علیه السلام) در عین اینكه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مكه برای انجام مناسك حج رفت، و سه بار همه اموال خود را صدقه داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شكوه و نور… بیشتر »

مشکلات را زمین بگذار

نوشته شده توسطاحمدي 20ام تیر, 1393
استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا نگاه داشت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم. استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر اس… بیشتر »

باااانو!

نوشته شده توسطاحمدي 20ام تیر, 1393
بــانــو! جامـــــه ي تــــوســـت امــــا... جــــامعـــــــه ي مـــــا را مــــــي ســــازد... جامـــــه ات را جمـــــع کــــن، جامعــــــه در خطــــــر است! بیشتر »

یا امام رضا...

نوشته شده توسطاحمدي 19ام تیر, 1393
یا امام رضا... حتما قرار شاه و گدا هست یادتان، مشهد،حرم،روبروی باب الجوادتان، آری همان شبی که زدم دل به نامتان . . . . . . . . آقا! دلم عجیب گرفته برایتان! بیشتر »

آن را میخواهم که خدا می خواهد...

نوشته شده توسطاحمدي 17ام تیر, 1393
یكی از زهاد را بیماری عارض شد. شخصی به عیادت او رفت و او را شادمان دید و زبانش را به شكر و ثنا متذكر یافت. گفت: می خواهی كه خدای تعالی تو را شفا دهد؟ گفت: نه. گفت: می خواهی به وضع بیماری بمانی؟ گفت: نه. گفت: پس چه می خواهی؟ گفت: آن را می خواهم… بیشتر »

خصوصیت مردان خدا

نوشته شده توسطاحمدي 17ام تیر, 1393
ساعت یک و دو نصف شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. یکی ظروف رزمنده ها رو جمع کرده بود و خیلی آروم ، به طوری که کسی بیدار نشود ، پای تانکر آب می شست. جلوتر رفتم. دیدم حاج ابراهیم همته ، فرمانده ی لشکر ... انسان بزرگ هر چه بالاتر می رود ، خاکی تر می شود… بیشتر »

قدر مطلق مــــــن!

نوشته شده توسطاحمدي 17ام تیر, 1393
│ - │ دو خط که دو طرف عدد قرار میگیرند و مثبت می کنند عدد را... حتی اگر منفی باشند، دو خط که اسمشان قدر مطلق است! "چـ♥ــادر من" قدر مطلق من است. چه خوب باشم چه بـد، از من انسانی خوب می سازد! یادم باشد: "قدر مطلق عدد را مثبت جلوه نمی دهد عدد ر… بیشتر »

یا مهدی!

نوشته شده توسطاحمدي 16ام تیر, 1393
امان از هجر بی پایان مهدی/ غروب جمعه و هجران مهدی/ امان از آن زمانی که بیفتد/ به روی نامه ام چشمان مهدی بیشتر »

خــدای تــو و یوســف...

نوشته شده توسطاحمدي 16ام تیر, 1393
یوسف می دانست که تمام درها بسته اند ؛ اما بخاطر خدا و تنها به امید او ، به سوی درهای بسته دوید و تمام درهای بسته برایش باز شد … اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ؛ تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوی درهای بسته بدو ، چون : خــد… بیشتر »

مروارید باش؟؟؟

نوشته شده توسطاحمدي 16ام تیر, 1393
تا بحال به خود اندیشیده ای...؟ به گوهـــــر وجودی ات ؛ به عــزت درونـــی ات ؛ زیــــبایـی کنونـی ات به مروارید چـی... ؟! اندیشیده ای ... ؟؟؟ به ارزشش ؛ به زیبایی بودنش ؛ به کمیاب بودنش ؛ محبوب بودنش ؛ اری... درست فهمیدی !! تو مروا… بیشتر »

خدایا...

نوشته شده توسطاحمدي 14ام تیر, 1393
خدایا... به فکرمان... منطق، به قلبمان... آرامش، به جسم مان... امنیت، به روح مان... پاکی، به وجودمان... آزادی، به دست هامان... قدرت، به چشم هامان... زلالی، به زندگی مان... عشق، به دوستی مان... تعهد، به تعهدمان... صداقت؛ عطا کن خدایا! ما را وفادار و پایدا… بیشتر »

داستان کوتاه سنگ ریزه ها

نوشته شده توسطاحمدي 11ام تیر, 1393
روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است!؟ من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید… بیشتر »

داستان کوتاه پیرمرد و بقال

نوشته شده توسطاحمدي 9ام تیر, 1393
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصم… بیشتر »

دل نوشته

نوشته شده توسطاحمدي 7ام تیر, 1393
باب الجواد...بارش باران ...نگفتنی است، اذن دخول بر لب یاران نگفتنی است...، صدها زائر و عاشق میان صحن، عرض ادب به شاه خراسان نگفتنی اس… بیشتر »

بخشی از دعای 44 صحیفه سجادیه...

نوشته شده توسطاحمدي 6ام تیر, 1393
بارالها! بر محمد وآل او درود فرست و معرفت فضیلت این ماه و پاسداری از حرمت او را به ما الهام کن تا از اموری که در ماه مبارک رمضان حرام کرده ای، بپرهیزیم، و ما را به روزه داری این ماه یاری ده تا اعضای بدن ما به نافرمانی تو آلوده نگردد، و ما را به کاری که… بیشتر »

ماه رمضان، ماه برکته...

نوشته شده توسطاحمدي 5ام تیر, 1393
ماه رمضان، ماه برکته...؛ چون...؛ با زبون روزه، دلی پاک و بیگناه داری دعا میکنی و خدا هرلحظه کنارته و آرومت میکنه. شاید یکی دیگه داره برا قبولی دعاهای تو، دعا میکنه و اینجاست که دعاهات قبول شده. سفره روزه دار همیشه پربرکته، چون روزیشو خدا میرسونه.… بیشتر »

‏هرگز خودت را با ديگران ‏مقايسه نكن

نوشته شده توسطاحمدي 3ام تیر, 1393
روزی تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگي ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرين بار با خدا ‏صحبت كنم. به خدا گفتم: آيا می‏ توانی دليلی برای ادامه زندگی برايم بياوری؟ و جواب ‏او مرا شگفت زده كرد. او گفت: آيا درخت سرخس و ب… بیشتر »

ضرب المثل چيني

نوشته شده توسطاحمدي 3ام تیر, 1393
براي اينکه انسان کمال يابد، صدسال کافي نيست، ولي براي بدنامي او يک روز کافي است. بیشتر »

کلاس ریاضی، بخوانید و قضاوت کنید!؟

نوشته شده توسطاحمدي 3ام تیر, 1393
شخصی سر كلاس ریاضی خوابش برد. وقتی زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مساله را كه روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت كرد و بخیال اینكه استاد آنها را بعنوان تكلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فكر كرد. هیچ یك را نتوانست ح… بیشتر »

شاه کلید!!!

نوشته شده توسطاحمدي 3ام تیر, 1393
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم. 1- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم. 2- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد. 3- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.… بیشتر »

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده توسطاحمدي 2ام تیر, 1393
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بيایی من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بيايی خاک لايق نيست تا به رويش پا گذاری در مسيرت جان فشانم، گل بکارم، تا بيايی ... بیشتر »