« قضاوت با خودتان... | بقیه نماز را خدا خودش درست میکند... » |
هرگز فکر نکنید...
نوشته شده توسطاحمدي 26ام شهریور, 1393عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.
دید اگرقیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می شود و قیمت گرانی برآن می نهد.
لذا گفت: عمو جان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت چند می خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت:
عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آن را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: قربان، من به این وسیله تا به حال پنچ گربه فروخته ام، کاسه فروشی نیست.
نکته: هرگز فکر نکنید دیگران چیزی نمی فهمند…
سلام مثل همیشه داستان جالبی بود دوست نازنینم بروزم ومنتظر حضورتون
………………………..
سلام، ممنون نظر لطف شماست.
چشم الساعه خدمت میرسم.
در پناه حق
سلام دوست عزیز
این نکته اخلاقی اثر بی نظیری در اصلاح جامعه دارد چون مصداق های فراوانی دارد ودلیل بسیاری از خطاهاست.
موفق باشید
در پناه حق
…………………………..
سلام دوست مهربانم؛
ممنونم از حضور سبزتون و سپاسگزارم از نظر باارزشتون…
یاعلی
سلام مهربان.از حضورپر مهرت مثل همیشه سپاسگزارم.تندرست و بر قرار باشی نازنین
……………………
سلام دوست عزیز؛
خیلی ممنون، من هم از حضور پر مهر شما سپاسگزارم.
در پناه حق
الحاقیات:
- 2.jpg - ضمیمه یافت نشد!
فرم در حال بارگذاری ...