« سخنان حکیمانههرگز فکر نکنید... »

قضاوت با خودتان...

نوشته شده توسطاحمدي 26ام شهریور, 1393

 



 

نظر از: بقیة الشهداء [عضو] 

سلام وخداقوت
اگر قابل باشیم دراین شب وروز عزیزدعاگوی شماهستیم شما نیز در لحظه های زنده ذهنت، بی التماس من، برایم سهمی از دعا بگذار…
یازهرا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أجعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه

……………………….

سلام دوست عزیز
بزرگوارید شما، از حضور سبزتون ممنونم
ان شاءالله حاجت روا…
درپناه حق

1393/06/29 @ 22:18
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام
با برگزاری طرح چهل روزه قرائت سوره مبارکه فجر(از روز اول ذی الحجه تا دهم محرم)در خدمتتان هستیم.
حتما به ما سر بزنید.پیشاپیش از قدم رنجه تان سپاسگزاریم.

……………………..

سلام،
خیلی ممنون، چشم حتما خدمت میرسم.
اجرتون با امام حسین(علیه السلام)

1393/06/27 @ 12:49
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام

روزگاری شهر ما ویران نبود / دین فروشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عرفان بود / هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود / رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود / خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود

مرجعیت مظهر تکریم بود / حکم او عالمی را تسلیم بود

یک سخن بود و هزاران مشتری / آن هم از لوث قرائت ها بری

وای که در سالهای سیاهه دوهزار / کار فرهنگی شده پخش نوار

ذهن صاف نوجوانان محل / پر شده از فیلم های مبتذل

پشت پا بر دین زدن آزادگیست / حرف حق گفتن عقب افتادگیست

آخر ای پرده نشین فاطمه / تو برس بر داد دین فاطمه

بی تو منکر ها همه معروف شد / کینه توزی با ولی مکشوف شد

در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد

بی تو دلهامان به جان آمد بیا / کاردها بر استخوان آمد بیا

گوش کن اینک نوای جنگ را / قصه ای از شهر بعد از جنگ را

قصه ی پرسوز تاب و التهاب / قصه ای تلخ و سراسر اضطراب

قصه شهری که غرق درد بود / آتش شهوت درونش سرد بود

شهر ما شب های خیبر یاد داشت / رمز یا زهرا و حیدر یاد داشت

شهر ما همت درون سینه داشت / با شهادت انس از دیرینه داشت

شهر ما روح خدا در دست داشت / صد هزاران عاشق سرمست داشت

ناگهان این شهر ما بی درد شد / آتش غیرت درونش سرد شد

حال ، راز ها در شهر قصه چپ شده / پوشش خاکی ، لباس رپ شده

دیگر از جبهه در ین جا رنگ نیست / دیگر آن حال و هوای جنگ نیست

یا خمینی ای خلیل بت شکن / خیز و بنگر فتنه های شهر من

جبهه و یاران من گم گشته اند / غرق در نسیان مردم گشته اند

پس چه شد یاد پرستوهای جنگ؟ / یاد جبهه یاد آن خونین تفنگ

شهر من حجب و حیایت پس چه شد؟ / ناله مهدی بیایت پس چه شد؟

ای بسیجی کو صفای جبهه ها ؟ / کفر نگویم کو خدای جبهه ها ؟

ای جماعت ناله ام را بشنوید / درد چندین ساله ام را بشنوید

ای شما آن سوی آتش رفتگان / ای شما آغوش لیلا خفته گان

بنگرید این لکه های ننگ را / فتنه های شهر بعد از جنگ را

جنگ رفت و شهر ما تاریک شد / راه وصل عاشقان باریک شد

شما رفته و مردم ریایی شدند / و بر خی دگر شیمیایی شدند

نه آن شیمایی که در جنگ بود / نه آن گاز سمی که بی رنگ بود

همانانی که رنگ ریا می زنند / و بر سینه سنگ خدا میزنند

همانانی که یادی زبن می کنند / فضا را پر از ادکلن می کنند

همانانی که در بی حجابی تک اند / سزاوار یک قبضه نارنجکند

به سنگ تهاجم محک می شوند / و مثل عروسک بزک میشوند

از اینها بپرسد که طلائيه کجاست / شلمچه حلبچه فاو و مریوان کجاست؟

از اینها بپرسید همت کیست ؟ / از این ها بپرسید باکری که بود ؟

از این ها بپرسید که بابایی که بود؟ / رجایی حسنپور اللهیاری که بود ؟

کسی فکر گلهای این باغ نیست / کسی مثل آن روزهای داغ نیست

همه ناگهان عافیت خو شدند / و یک شب از این رو به آن رو شدند

کسی بر شهیدان سلامی نگفت / رضای خدا را کلامی نگفت

بیایید که مردم بهتر شویم / در این آبشار خدا تر شویم

بیایید تجدید پیمان کنیم / نگاهی به قبر شهیدان کنیم

………………………

سلام علیکم؛
از حضور شاعرانه شما سپاسگزارم.
در پناه حق

1393/06/26 @ 22:08


فرم در حال بارگذاری ...