موضوع: "شهداء"
خاطره
نوشته شده توسطاحمدي 25ام مرداد, 1393
از صبح تا ظهر، هفت شهید کشف شد. رمز حرکت آن روز امام رضا(ع) بود؛ یا امام هشتم. حتماً شهیدی دیگر نیز کشف می شود، اما خبری نشد. خبر امام جماعت مسجد امام الصادق(ع) در شهر العماره عراق، نزدیک به صدوپنجاه پیکر را آورده است به ما تحویل دهد. موجی از شادی در بین بچه ها حاکم شد. سر قرار رفتیم. اجساد داخل یک کانتینر بود. یکی یکی آن ها را از ماشین پیاده کردیم، اما همه اجساد عراقی بود که خودمان کشف کرده و تحویلشان داده بودیم و آن ها هم اجساد را مخفی کرده و به خانواده ها نداده بودند. از بین آن همه جسد عراقی، پیکر یک شهید کشف شد. با هفت شهید کشف شده ی صبح، شد هشت شهید. جالب بود؛ اما از آن جالب تر، نوشته ی پشت لباس آن شهید بود: «یامعین الضعفا» منبع : سایت صبح |
گناهان یک شهید16 ساله!
نوشته شده توسطاحمدي 16ام مرداد, 1393دفترچه یادداشت یک شهید16 ساله در جریان تفحص پیکر شهدا پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.
به گزارش مهر، راوی که یکی از بچه های تفحص بچه های شهداست می گوید:« خواندن بخشی از یادداشت های این شهید16 ساله برای لحظاتی مارابه فکر فرو برد که ما کجاییم و چه میکنیم.
گناهان یک روز او عبارت بودند از:
1. سجده نماز ظهر طولانی نبود.
2. زیاد خندیدم.
3. هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
خاطره
نوشته شده توسطاحمدي 16ام مرداد, 1393توی کمپ اسرای عراقی. توی آن همه، یک اسیر ناراحت و درهم، کز کرده بود یه گوشه. علی آقا رفت سروقت او. دستی روی سر او کشید. عراقی سفره دلش رو باز کرد که: «یه انگشتری یادگاری از خانواده ام داشتم، یه رزمنده ایرانی به زور اون رو از دستم در آورد!» علی آقا، این رو که شنید انگشتر خودش رو درآورد و کرد توی انگشت اسیر عراقی. یه تسبیح هم بهش هدیه کرد و یه کمپوت گیلاس براش باز کرد. اسیر عراقی زیر و رو شده بود.
شهید علی چیت سازیان |
خاطره
نوشته شده توسطاحمدي 11ام مرداد, 1393
هم خوش تيپ بود و هم زيبا و هم درسخوان؛ اينجور افراد هم توي كلاس بهتر شناخته ميشوند. نفهميدن درس، كمك براي نوشتن پايان نامه و يا گرفتن جزوهاي درسي، بهانه اي بود تا دخترهاي كلاس براي همكلام شدن با او انتخاب كنند، پاپيچش ميشدند ولي محلشان نمي گذاشت؛ سرش به كار خودش بود. وقتي هم علني به او پيشنهاد ازدواج ميدادند ميگفت: دختري كه راه بيفته دنبال شوهر براي خودش بگرده كه بدرد زندگي نميخوره!!! نميشه باهاش زندگي كرد. شهيد محمد علي رهنمون |
شهدا شرمنده ایم...
نوشته شده توسطاحمدي 9ام مرداد, 1393ای شهدا شرمنده ایم…
بعد از شما دیگر شهرمان بوی خدا نمی دهد!!…
خیابان هایمان را به نام شما زینت دادیم…
ولــــــــی!!!…
آنقدر خیابان ها پر شده از دختران بزک کرده و پسران شبیه دختران…
که دیگر یادمان رفته، رشادت های شما را!!!…
پرچم یا حسین بر روی خانه ها را جمع کردیم…
و به جای آن دیش ماهواره گذاشتیم!!…
و هر روز شبکه های فارسی زبان را رصد میکنیم که نکنه…
شبکه جدیدی آمده و از دستمان برود!!…
شهدا