موضوع: "کبوترحرم"
...
نوشته شده توسطاحمديالسلام علیک
یا حضرت قیدار نبی (علیه السلام)
اعتماد « المثنی » ندارد !
نوشته شده توسطاحمدي 23ام تیر, 1394
آورده اند که مردی قصد سفر داشت و از رخنه ی دزدان به خانه اش، بیمناک بود
و چون جامه هایی از دیبا و ظرف هایی از عسل داشت، نزد همسایه رفت
و آنها را به رسم امانت به او سپرد و با خاطری آسوده، به سفر رفت.
چون از سفر بازگشت و برای گرفتن کالاهای خود نزد همسایه رفت،
دید که او جامه را پوشیده و از عسل، شربتی ساخته و نوشیده است.
شکایت نزد قاضی برد.
قاضی، همسایه را احضار کرد و محکمه ای برپا ساخت و او را به جرم سرقت، محاکمه کرد.
همسایه گفت: من چیزی سرقت نکرده ام.
قاضی گفت: این مرد تو را امین شمرده و جامه و عسل خویش به تو سپرده بود.
تو « اعتماد » را سرقت کرده ای که بسی پر بهاتر از جامه ی دیبا و خیک عسل است.
عسل را می توان دوباره تهیه کرد؛ اما اعتماد که رفت، دیگر باز نمی گردد.
آیا به جز خدا کسی رو داری که هیچ وقت تنهات نذاره؟؟؟
نوشته شده توسطاحمدي 23ام تیر, 1394آیا به جز خدا کسی رو داری که هیچ وقت تنهات نذاره؟؟؟
مردی به آرایشگاه رفت تا موهایش را كوتاه كند.
مثل همیشه با آرایشگر گپ می زد تا اینكه چشم شان به خبری در روزنامه،
درباره ی كودكان سر راهی افتاد.
آرایشگر گفت:می بینید؟این فاجعه نشان می دهد كه خدا وجود ندارد..
-چطور؟
روزنامه نمی خوانید؟مردم رنج می كشند،بچه ها را سر راه می گذارند،
همه جور جنایتی انجام می دهند.اگر خدا وجود داشت رنج وجود نداشت.
مشتری به فكر افتاد اما كار آرایشگر تمام شده بود و تصمیم گرفت این گفتگو را ادامه ندهد.
درباره مسائل ساده صحبت كردند و بعد حق الزحمه ی آرایشگر را داد و رفت.
اما اولین چیزی كه دید گدایی بود با موهای بلندو ژولیده.
بی درنگ به آرایشگاه بر گشت و به آرایشگر گفت:
-میدانید كه آرایشگر ها وجود ندارند؟
-چه طور ممكن است من خودم آرایشگرم!
مرد اصرار كرد:
وجود ندارد.اگر وجود داشتند هیچ كس نباید موی بلند و ژولیده می داشت،
ان مرد را در ان گوشه ببین!
-مطمئن باش كه آرایشگر ها وجود دارند اما این مرد نمی آید اینجا تا من موهایش را كوتاه كنم.
-دقیقا!خدا هم وجود دارداما مردم نزد او نمی روند.اگر به دنبالش بگردند،
كمتر تنهامی مانند و این همه بد بختی در دنیا وجود نخواهد داشت.