« خیره میشوم به قاب عکسی که... | نجوای عاشقانه » |
کاش ماجرای بیابان دروغ بود...
نوشته شده توسطاحمدي 5ام آبان, 1395سلام برتو ای قهرمان سه ساله کربلا…
می دانم این روزها هوای دلت ابری است، می دانم که چقدر در نبود پدر سختی کشیدی…
رقیه جان، بمیرم برایت، چگونه این چند روز دوری پدر را تحمل کردی؟!!!
کاش ماجرای بیابان دروغ بود…
ای کاش این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود…
خدالعنت کند بر کسانی که با حسین بن علی این گونه رفتار کردند…
خدالعنت کند بر کسانی که آب را بر روی شما بستند…
این روزها باران هم که ببارد، زمین تشنه آن را نمی پذیرد، چرا که به یاد کربلاست!!!
رقیه جان!
درست است که سه سال بیشترنداری، اما درس های بزرگی به ما داده ای…
درس ایثار
درس شجاعت
و…
رقیه جان!
ازشمانوشتن، برایم خیلی سخت است، میخواهم قلمم را زمین بگذارم…
فقط از شما میخواهم به حق علمدارکربلا دستم رابگیری
به قلم کبوتر حرم
فرم در حال بارگذاری ...