« رسد روزی که در سجده بگویم... | حسيني شدن است كه مشكل است... » |
مهدی تنهاست، حسین تنهاست
نوشته شده توسطاحمدي 7ام آبان, 1393حسین فریاد می زند، هل من ناصر ینصرنی؟
من در حالی که نمازم قضا شده است می گویم لبیک یا حسین…. لبیک
حسین نگاه میکند، لبخند می زند وبه سوی دشمن تاخت می زند و من باز می گویم لبیک یا حسین…. لبیک
حسین شمشیر میخورد و من سر مادرم داد می زنم و می گویم لبیک یا حسین… لبیک
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم لبیک یا حسین… لبیک
حسین از اسب به زمین می افتد و عرش به لرزه درمی آید، و من در پس نگاه های حرام فریاد می زنم لبیک یا حسین… لبیک
حسین رمق ندارد و باز فریاد می زند ، هل من ناصر ینصرنی؟
من محتاطانه دروغ می گویم وباز فریاد می زنم لبیک یا حسین… لبیک
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است
حسین به من نگاه می کند و می گوید: تنهایم، یاریم کن
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم، لبیک…
خورشید غروب کرده است…
من لبخندی می زنم و می گویم: اللهم عجل لولیک الفرج
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم دوستت دارم، تنهایت نمی گذارم….
مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند.
مهدی تنهاست، حسین تنهاست
من این را می دانم اما… وای بر من که باز غفلت می کنم.
سلام
مطلب قابل تاملی بود
عراداریتان مقبول درگاه الهی
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
…………
سلام، تشکر
خیلی ممنون، بهمچنین.
ما محتاج دعای دوستان هستیم.
یاعلی
سلام دوست عزیز
مهدی تنهاست حسین تنهاست من این رامیدانم وای برمن
زیبا بود خداقوت
بروزم ومنتظر حضورتون
……………………
سلام دوست عزیز و گرامی
زیبایی از اندیشه و نگاه شماست.
ان شاءالله چشم خدمت میرسم.
ممنون از حضور گرم و صمیمیتون.
در پناه حق
سلام ممنون خواهرخوبم .واقعا چقدر درخوابند ودر غفلت. یا حسین علیه السلام دست همه رو بگیر تا لبیک همه ما واقعی باشد وقلبت را شاد کند .
اللهم عجل لولیک الفرج
…………………
سلام خواهر عزیز
ان شاءالله، از حضور سبزتون سپاسگزارم…
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...