« مشکل کارهای ما...خدایا... »

رضا جان...

نوشته شده توسطاحمدي 6ام مهر, 1393

رضا جان…

عمریست که گوشه نشین محبتم

این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم…

نظر از: صداقت...! [عضو] 

سلام مهربان
مثل همیشه مطالب جاری کوتاه و خواندنی و آموزنده ولی این یکی پر از احساس
موفق باشید کبوتر حرم
در پناه حق

………………..

سلام دوست عزیز؛
نظر لطف شماست، ممنون.
تشکر از حضورگرم و صمیمیتون…
در پناه حق

1393/07/07 @ 22:33
نظر از: رحیمی [عضو] 

یک باغ پر از گل یاس سلام

یا حبیب الباکین

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم

نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم
برقعه ای

1393/07/06 @ 18:17


فرم در حال بارگذاری ...