موضوع: "دل نوشته"

کاش زهرا(س) هم زیارتگاه داشت!!!

نوشته شده توسطاحمدي 24ام خرداد, 1395

تربت "مـــــــــــ ـــــــــادر " ...

نوشته شده توسطاحمدي 22ام خرداد, 1395

کاش سوغاتی زوّاربقیع
مُهری از تربت مادر میشد

یا زهرا (سلام الله علیها) مددی

خدا دنبال بهانه است!

نوشته شده توسطاحمدي 20ام خرداد, 1395

رمضان آمده است و تمام درهای آسمان به روی زمین بازند و رحمت خداوند هر لحظه و هر ثانیه بر سر و رویمان فرومی ریزد.

اینک دقیقه ها و ثانیه هایمان، همه لحظه های استجابتند.

روزها و ساعت ها، همه موسم رستگاری و رهایی اند.

خدا گوش به زنگ است. گوش به زنگ توبه ها، آرزوها، گوش به زنگ استغفارها.

خدا دنبال بهانه است، کوچک ترین بهانه برای آنکه بهشتش را ارزانی کند و بنده اش را برای ابد در آغوش لطف خویش بگیرد…

 

قلبم از ذوق از جا کنده می شود!!!!

نوشته شده توسطاحمدي 31ام اردیبهشت, 1395

هر صبح که بلند می شوم …

آراسته رو به قبله می ایستم و می گویم:

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

و وقتی به این فکر می کنم که خدا جواب سلام را واجب کرده است …

قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه ی یک جواب سلام به من نگاه می کنی از جا کنده می شود ..

 

کاش کبوتر حرمت بودم

نوشته شده توسطاحمدي 23ام اردیبهشت, 1395

 

ای‌کاش من هم درست مثل این کبوتر در کنار حرمت خانه داشتم.

ای‌کاش من هم درست مثل این کبوتر هروقت که دلم تنگ می‌شد، دو بالم را باز می‌کردم و بر بلندای گنبد طلایی‌ات آن‌قدر پرواز می‌کردم تا به مرحله‌ای برسم که خسته و درمانده، سر بر آستان تو فرود آورم و در کنار گل‌دسته‌های حرمت امان بگیرم.
آقاجان! چراغ‌های خانه‌ات تا دورترین نقطه آسمان را روشن کرده است. از آن بالا که نگاه می‌کنی درست مثل نگین طلایی زمین خاکی هستی که می‌درخشی و مغناطیس حرمت همه را به‌سوی خود می‌کشد.
چه تربتی دارد حرمت آقاجان، که همه‌و‌همه از غریبه تا خودی را دامن‌گیر می‌کند؟
کاش من هم به اندازه این کبوتر لیاقت داشتم که می‌توانستم از خوان گسترده تو به اندازه دانه گندمی سهم داشته باشم.
کبوتران حرمت آقاجان هروقت دل‌شان تنگ تو باشد، هروقت از دام دشمن رهیده باشند، به تو پناه می‌آورند، اما من چه؟
من به کجا پناه ببرم وقتی بین من و حرمت به اندازه هزارها کیلومتر فاصله است؟
اما می‌دانم تو آن‌قدر مهربان و بزرگی که می‌توانم در هر کجای دنیا که باشم چشمانم را ببندم و خودم را در مقابل گنبد طلایت ببینم و بگویم: «سلام آقا»
متن : مریم زنگنه