موضوع: "کبوترحرم"

...

نوشته شده توسطاحمدي

السلام علیک

یا حضرت قیدار نبی (علیه السلام)

مشکلات را زمین بگذار

نوشته شده توسطاحمدي 20ام تیر, 1393

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا نگاه داشت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم، 100 گرم، 150 گرم. استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی افتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می افتد؟ یکى از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می گیرد. حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟ شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می شود؟ من چه باید بکنم؟ شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. استاد گفت: دقیقاً . مشکلات زندگى هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود. فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می آید، برآیید! دوستان خوبم، یادتان باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذارید، زندگى همین است…

باااانو!

نوشته شده توسطاحمدي 20ام تیر, 1393

بــانــو !!!!

جامـــــه ي تــــوســـت امــــا…

جــــامعـــــــه ي مـــــا را مــــــي ســــازد…

جامـــــه ات را جمـــــع کــــن، جامعــــــه در خطــــــر است!

یا امام رضا...

نوشته شده توسطاحمدي 19ام تیر, 1393

 

 

یا امام رضا… حتما قرار شاه و گدا هست یادتان،

مشهد، حرم، روبروی باب الجوادتان،

آری، همان شبی که زدم دل به نامتان . . . .

آقا! دلم عجیب گرفته برایتان!

آن را میخواهم که خدا می خواهد...

نوشته شده توسطاحمدي 17ام تیر, 1393

یكی از زهاد را بیماری عارض شد. شخصی به عیادت او رفت و او را شادمان دید و زبانش را به شكر و ثنا متذكر یافت. گفت: می خواهی كه خدای تعالی تو را شفا دهد؟ گفت: نه. گفت: می خواهی به وضع بیماری بمانی؟ گفت: نه. گفت: پس چه می خواهی؟ گفت: آن را می خواهم كه خدا می خواهد.

جه خوب است در همه حال شاکر خدا باشیم وبراو توکل نماییم…

در پناه حق

خصوصیت مردان خدا

نوشته شده توسطاحمدي 17ام تیر, 1393

ساعت یک و دو نصف شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. یکی ظروف رزمنده ها رو جمع کرده بود و خیلی آروم ، به طوری که کسی بیدار نشود ، پای تانکر آب می شست. جلوتر رفتم. دیدم حاج ابراهیم همته، فرمانده ی لشکر …

انسان بزرگ هر چه بالاتر می رود، خاکی تر می شود. این خصوصیت مردان خداست.

خدایی شویم…