دانه های برنج را دانه دانه
از روی پارچه ی سفید جمع می کند!
دانه های جمع شده را
می ریزد کنار غذای هنوز خورده نشده !
تازه می فهمم که
کشیده شدن امتداد آن پارچه سفید
از روی میز تا روی پاهایش ،
برای تمیز ماندن عبایش نیست.
بلکه برای تمیز ماندن برنج هاست
که از قاشق که می افتند
از خوردن نیفتند!
با یک دست!
و آن هم دست چپ!
غذا خوردن سخت است …

گاهی برنج ها می ریزد دیگر….!

“مادرم رفت ولی خاطره اش هست هنوز”

مادر گمان مبر زخیال تو غافلم

گر مانده ام خموش خدا داند و دلم

قدر مادراتون بدونید دوستان، تقریبا سه ماهی میشه که از این نعمت  

محروم شدم، نمیدونم چی بگم، حتی تو صفحه مجازی هم نمیتونم

حرف دلم بزنم . . .

مامان جونم دوست دارم 

یا امام رئوف
هر که دارد به دلش آرزوی قبر رضا
هر که خواهد در گدائی توانگر شود و غنا
هر که خواهد که شود گره کار شیعه باز
بر غریب الغربا شاه خراسان فرستد صلوات

وقت افطار نام تو آوردم افطار زیادم رفت

السلام علیک یا ابا عبدالله (علیه السلام)

سلامی به تک ستاره قلبم

مادر جان امسال اولین سالی است که بدون شما افطار خواهم کرد

خیلی سخته، دلم برات خیلی تنگ شده، خیلی زود رفتی مامان

درکش برام خیلی سخته، اصلا نمیتونم قبول کنم… 

مادر عزیزم مثل همیشه نیازمند دعای خیر شما هستم.