« میزبان کریم است و ...عذر خواهی »

زیبایی

نوشته شده توسطاحمدي 29ام خرداد, 1393

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد وبه کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد ویاد حرف پدرش افتاد"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم” دخترک به کفش هانگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا…و بعد شانه هایش رابالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه… خدا نکنه…اصلآ کفش نمیخوام.

واقعا زیباست اگرچنین تفکراتی داشته باشیم…


فرم در حال بارگذاری ...