موضوع: "داستان های کوتاه"

آیا به جز خدا کسی رو داری که هیچ وقت تنهات نذاره؟؟؟

نوشته شده توسطاحمدي 23ام تیر, 1394

آیا به جز خدا کسی رو داری که هیچ وقت تنهات نذاره؟؟؟

مردی به آرایشگاه رفت تا موهایش را كوتاه كند.

مثل همیشه با آرایشگر گپ می زد تا اینكه چشم شان به خبری در روزنامه،

درباره ی كودكان سر راهی افتاد.

آرایشگر گفت:می بینید؟این فاجعه نشان می دهد كه خدا وجود ندارد..

-چطور؟

روزنامه نمی خوانید؟مردم رنج می كشند،بچه ها را سر راه می گذارند،

همه جور جنایتی انجام می دهند.اگر خدا وجود داشت رنج وجود نداشت.

مشتری به فكر افتاد اما كار آرایشگر تمام شده بود و تصمیم گرفت این گفتگو را ادامه ندهد.

درباره مسائل ساده صحبت كردند و بعد حق الزحمه ی آرایشگر را داد و رفت.

اما اولین چیزی كه دید گدایی بود با موهای بلندو ژولیده.

بی درنگ به آرایشگاه بر گشت و به آرایشگر گفت:

-میدانید كه آرایشگر ها وجود ندارند؟

-چه طور ممكن است من خودم آرایشگرم!

مرد اصرار كرد:

وجود ندارد.اگر وجود داشتند هیچ كس نباید موی بلند و ژولیده می داشت،

ان مرد را در ان گوشه ببین!

-مطمئن باش كه آرایشگر ها وجود دارند اما این مرد نمی آید اینجا تا من موهایش را كوتاه كنم.

-دقیقا!خدا هم وجود دارداما مردم نزد او نمی روند.اگر به دنبالش بگردند،

كمتر تنهامی مانند و این همه بد بختی در دنیا وجود نخواهد داشت.

حتما بخوانید!!!

نوشته شده توسطاحمدي 6ام خرداد, 1394

روزی با دوستم از کنار یک دکه ی روزنامه فروشی رد می شدیم

دوستم روزنامه ای خرید و مؤدبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد

اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکراو نداد.

همان طور که دور می شدیم، به دوستم گفتم:

« چه مرد عبوس و ترش رویی بود».

دوستم گفت: « او همیشه این طور است!»

پرسیدم: « پس چرا تو به او احترام می گذاری؟»

دوستم با تعجب گفت:

« چرا باید به او اجازه دهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!»

 

* هرگز فراموش نکنید که شما منحصر به فرد به دنیا آمده اید.

 (جان میسون) 

تغییر دادن تمام دنیا...

نوشته شده توسطاحمدي 14ام دی, 1393

 

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و

برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد …. که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.

وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با رنگ سبز رنگ آمیزی کنند.

همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.

پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و

هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید.

راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.

او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟

مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :” بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته ام.”

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.

برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.

برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت(نگرش) میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.

تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان(نگرش) ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

 

ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟

نوشته شده توسطاحمدي 21ام آذر, 1393

اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: « به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟»

ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: « ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ»

ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: « ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ»

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: « ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!!!»

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و

گفت: « به این دو کاسه نگاه کنید. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است

و دومی کاسه‌ای گلی است و درونش آب گوارا است

شما از کدام کاسه می‌نوشید؟»

شاگردان جواب دادند: « از کاسه گلی»

استاد گفت: « ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسه‌ها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷد.

آدمی هم همچون این کاسه است.

آنچه که آدمی را زیبا می‌کند درونش و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیباکنیم نه صورتمان را»

 

هرموقع دلت هوای زیارت حسین(ع) کرد...

نوشته شده توسطاحمدي 1ام آبان, 1393

 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید.

امام پرسیدند: ای مرد، چند بار در طول روز به زیارت جدم حسین (ع) می روی؟

شخص گفت: هیچ.

امام پرسید ای مرد: در طول هفته چه طور؟

شخص گفت: هیچ.

امام پرسید: در طول ماه، سال و یا هرچند سال، چند بار به زیارت جدم حسین (ع) می روی؟

شخص گفت:مولای من، میان من و حسین (ع) فرسخ ها فاصله است

( شرایط اینگونه نیست که من چندبار به زیارت حسین (ع) بروم ).

امام صادق (ع) فرمودند : وای بر تو!

هرموقع که دلت هوای زیارت حسین (ع) کرد به بالای بلندی برو و ندا بده:

السلام علیک یا ابا عبدالله

خوب از این روایت متوجه می شویم که یک سلام ما از راه دور،

ثواب زیارت آن امام را دارد و این موضوع در روایات دیگر هم تصدیق شده است.

چنانکه خودشان فرمودند: هرکجا که ذکر ما اهل بیت (ع) باشد آنجا حرم ماست.

پس با یک سلام از روی معرفت می توان کربلایی شد و این کم فضیلتی نیست!